بیا تو خیلی خوشت میاد

خالی بستم هیچی توش نیست

بیا تو خیلی خوشت میاد

خالی بستم هیچی توش نیست

وابستگی به معشوق

سرچشمه غم و اندوه  تمایل است .( بودا)

فردی با نا امیدی به دنبال کسی میگردد که  به او عشق بورزد و  

ستایشش

کند . ایا امیدی به یافتن شخص مورد نظر هست ؟

( نه چندان )اولا

بیقراری او همه را به عقب می راند  .ثانیا فرد بیقرار و مایوس نمی

تواند ادم دوست داشتنی باشد .

 

و عشق چیست ؟من عاشق تو هستم و بدون تو نمیتوانم زندگی

 

کنم .بدانید که این عشق نیست  گرسنگی است  .

شما نمیتوانید در آن واحد هم کسی را دوست بدارید و هم بیتابانه

نیازمندش باشید.

عاشق واقعی کسی است که معشوق خود را آزاد می گذارد

تا خودش باشد  تا هر انچه که خود می خواهد  باشد و هر کجا که

خود می خواهد .

در عشق اجباری نیست .

عشق یعنی امکان انتخاب به معشوق دادن .

برای انکه کسی یا چیزی را بدست آوری    رهایش کن .

 

چگونه می توانم در عین نا امیدی از ناامید بودن پرهیز کنم ؟

هرگز به دام گفتن این جمله نیفتیدمن برای خوشبخت بودن به .....نیاز

دارم. به طور کلی برای انجا م هر کاری  آسوده باشید! اگر در حال فروش

کامپیوتر   در آرزوی ترفیع یا در انتظار تلفن  یا به دنبال پیدا کردن همسر هستید

در همه حال آسوده باشیدو هر کاری از دستتان بر می آید انجام دهید و بعد با

خود بگوئید من برای خوشبخت بودن نیازی به .... ندارم فراموشش کنید و راهتان

را ادامه دهید خواهید دید که در بسیاری از موارد نتیجه دلخواه بدست می آورید

انسان در سطوح جسمانی و روانی با قوانین طبیعی سروکار دارد .

طبیعت  ناامیدی را نمیشناسد !طبیعت در جستجوی توازن است و ناامیدی و

توازن هرگز در یک قالب نمیگنجد .زندگی نباید یک کشمکش بی انتها باشد

بگذارید هر چیز ی جریان عادی خود را طی کند .این    بی تفاوتی نیست

اجبار و اکراه هم نیست  شما می توانید بگویید من نمی فهمم که این اصول

چگونه عمل میکند ! کاری که ما باید در زندگی انجام دهیم استفاده کردن

از این اصول است . نیاز ی نیست که آنها را درک کنیم .

دل من دست وردار

دل من دست وردار           دیگه بسه انتظار

    دیگه هی اسمشو               تو به یاد من نیار

             اون دیگه نمیاد                      عمرتو هدر نکن

 دل من  !  دل من          منو دربه در نکن

دل من بسه آخه اون که تو می خوای دیگه نمیاد .

باید بدونی که یه روزی دوباره اون اگه بیاد

انوقت میبینی اونم دیگه حتی تو رو نمیخواد

دل من    اینجوری   آخه تنها میمونی .

دل من غم تو  واسه من خیلی سخته

میدونم تنهایی آخه تنهایی سخته

دل من اگه ما عشقو از سر نگیریم

یه روزی د و تایی از تنهایی میمیریم

دل من اون دیگه نمیاد

بهتره عاشق بشیم باز دوباره من و تو .

دود می خیزد

دود می خیزد ز خلوتگاه من  کس خبر کی یابد از ویرانه ام

با درون سوخته دارم سخن   کی به پایان می رسد افسانه ام

دست از دامان شب برداشتم  تا بیاویزم به گیسوی سحر

خویش را از ساحل افکندم در اب  لیک از ژرفای دریا بیخبر

بر تن دیوارها طرح شکست    کس دگر رنگی در این سامان ندید

چشم میدوزد خیال، روزو شب  از درون دل به تصویر امید

تا بدین منزل نهادم پای را     از درای کاروان بگسسته ام

گر چه می  سوزم از این اتش به جان

لیک بر این سوختن دل دبسته ام

تیرگی پا میکشد از بام ها 

صبح میخندد به راه شهر من

دود میخیزد هنوز از خلوتم

با درون سوخته دارم سخن

نکاتی در مورد میکاپ

۱- برای جوش صورت مردان بعد از اصلاح کمی پنبه آغشته به الکل

یا گلاب

۲-برای استحکام ابرو هر شب قبل از خواب به ان روغن کرچک بزنید

۳-خوردن یک لیوان شیر هر صبح یا شب برای لطافت و خوشرنگی

 پوست ضزوری است .

۴- اگر خط چشم یا ریمل شما خشک شده باشد دو سه قطره آب مقطر در آن بچکانید .

۵- اگر جشم هایتان خسته اند به پشت بخوابید و پنبه آغشته به گلاب را روی آن بگذارید .

۶-نوشیدن مخلوط اب و آبلیمو هر صبح برای سریع شدن جریان خون و شفافیت پوست و چشم مفید است .

۷- برای دندان زرد هفته ای یک بار با یک قاشق مربا خوری و با

۱۰٪ آب اکسیژنه در یک لیوان آب حل کرده و دندان را با ان بشوئید .

۸- اگر دهانتان بدبو است استعمال خمیر دندان طبی با اسانس

نعناع  در صورت خالی نبودن معده ضروری است .

 

 

نکاتی در مورد یائسگی

در این دوران حجم و کیفیت استخوان بدن زن کم میشود و فرد را

دچار بدخوابی و افسردگی و اضطراب میکند و لازم به ذکر است که

افراد سیگاری و الکلی زودتر یائسه میشوند.

داروی جانشین شونده هورمونی  یا(داروی حیات بخش )که فعالیت

را دوباره برمیگرداندو برای درمان افسردگی و اضطزاب و بدخوابی

نیز مصرف میگردد .

البته تجویز این دارو در شرایط ضروری لازم می باشد .که در اصطلاح

پزشکی (H R T )  میگویند.

اساسH R T  مبنی بر دادن هورمون  استروژن که یک نوع

هورمونیست  است و در تخمدانها ترشح می شود و سپس وارد

جریان خون میشود و حالا اگر بر اثر کهولت  تخمدانها قادر به ساختن 

آن نمی باشد کمبود ان باعث بوجود آمدن یائسگی می شود 

قیصر

غنچه با دل گرفته گفت

زندگی

لب زخنده زیستن است

گوشه ای درون خود نشستن است .

گل به خنده گفت ؟

زندگی شکفتن است .

گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد

تو چه فکر میکنی ؟

کدام یک درست گفته اند ؟

من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است

هر چه باشد او گل است

گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است .

درد های من

دردهای من- گر چه مثل مردم زمانه نیست- درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان -مردمی که نامهایشان -جلد کهنه

شناسنامه هایشان - درد میکند 

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده سرودنم

درد میکند.

 

دکتر قیصر امین پور

دکتر امین پور در سه شنبه هشتم آبان ۱۳۸۶ به علت عارضه قلبی

دار فانی را وداع گفت .

قالبهای مورد علاقه اش : رباعی غزل  دوبیتی  چهار پاره   مثنوی و نیمائی

در طلیعه دفتر « به قول پرستو »  شاعر با طرح چند پرسش ارتباط خود را با

مخاطب آغاز میکند ؟

چرا مردم قفس را آفریدند    چرا آوازها را سر بریدند

چرا پروازها را پر شکستند   چرا آواز ها را سر بریدند

قیصر از کلیشه ها  فراتر بود   اما چه سود  او شاعر زمانهای بود

که شعر بزرگترین کلیشه ی آن بود .

او در زمانه ای کودکی و نوجوانیش را پشت سر گذاشت که شعر   شعور فاخر

مردم بود  . شعر همواره آبستن حقیقی بود که به منزله غایت اخلاقی  در

پیشانی زندگی نصب شده بود

زیبائی حقیقت و خیر در هم پیچیده بود . اما غنچه فریحه قیصر در زمانی به

تدریج می شکفت که شعر به شعار یدل شده بود . کسانی که از ناحیه شعار

نان میخورند .

و اینچنین شد که سفره شعر پر از نان چرب و گرم شعار بود اما خالی از

حقیقت.شعر دیگر نه تکیه گاهی بود و نه منادی هیچ افقی پیش چشم

مخاطبانش . قیصر در این میانه  پر از ترنم و ترانه بود اما مثل سربازان به جا ی

مانده از نبردی تاریخی . در خیابان گام بر میداشت  حماسه مادر جانش طغیان

کرده بودنداما در خلال سال ها و لحظه های تنهائی به تدریج رسوب کرده بودند

رنگ سردی از مهر عمیق از چشمانش می تراویدند .زمین دیگر جایی برای

قیصر نداشت عجیب بود که زودتر از این جهان نرفت . به خماری چشمان قیصر

که مینگریستی عجب می داشتی از این زمین نفرین شده  که هنوز او را تاب آورده است .  

اگر عشق نبود

اگر عشق نبود از غم خبری نبود

اگر عشق نبود دلی بود   ولی چه سود   اگر عشق تبود؟

بیرنگ تر از نقطه موهومی بود  این دایره کبود

اگر عشق نبود

از آئینه ها غبار خاموشی را عکس چه کسی زدود

اگر عشق نبود؟

در سینه در سنگ دلی در طپش است

از این همه دل چه سود    اگر عشق نبود

بی عشق دلم جز گرهی کور بود

دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی

تکلیف دلم چه بود  اگر عشق تبود .

 

دلبر شیرین ادا

ای دلبر شیرین ادا با ما چرا بی وفاشدی

بردی دلم با یک نگه غارتگر جان ما شدی

چرا به سوی ما نگاهی نکردی ای بی وفا

مگر دلم را داده ای به دیگری ای بی وفا

هر چه خواهی با دلم کن     با من اما عشوه کم کن

از غمت در آتشم   من که نازت میکشم.

عشقولانه

با تو آموختم       تا شقایق هست          زتدگی   باید کرد

و خدا را به حرمت تمام گلهای شقایق

قسم

 که به هر چه اراده کنی برسی .

عشقولانه

آن احساسی

         که لطیف ترین

                  واژه ها را

                        چون غزلی

                                     خواند

تا با تو بودن را باور کنم

عشقی است

             که در من

                        با تو

                              ر وئید .

آهای تو که این همه دوری از من

آهای تو که این همه دوری از من

این روزا در حال عبوری از من

اهای تو که فکر میکنی سوزوندی

داروندارمو با دوری از من

طاقت نداری ببینی می دونی   این همه طاقت و صبوری از من

ستاره ها میگن پشیمون شدی  میخوای بگی که قرق نوری از من

فکر نکنم بشه با صد تا دریا   این همه نفرتو بشوری از من

نمیدونم می خوای با قلب سنگی دل ببری چه جوری از من

پشیمونی فایده نداره دیگه     چشات باید بارون بباره دیگه

این عقیده که دعوا نمک زندگی است اشتباه است !

چون از نظر روانی بعذ از هر دعوا نوعی احساس ضعف و ناتوانی

در طرفین بوجود می آید که مانع از انجام کارهای روزانه شده و

جلوی اتخاذ تصمیمات درست را میگیرد و به روابط ضربه بزرگی وارد

میکند.

و از نظر مشکلات جسمی موجب سردرد  بالا رفتن فشار خون 

پشت درد   سوءهاضمه    و بی خوابی میشود.

متاسفانه ما از یک حقیقت کلی در مورد زندگی زناشوئی غافلیم 

ما میخواهیم همسرمان دقیقا مطابق میلمان رفتار کند .

دکتر وین دایر میگه : خدا وند از هر کدام از انسانها فقط یک نمونه

خلق کرده .شاید کسانی وجود داشته باشند که از نظر ظاهر یا طرز

فکر شباهت جزئی با ما داشته باشند  اما هرگز کسی نیست که

از نظر روش زندگی واعتقادات شباهت کامل به ما داشته باشد .

بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که اطرافیانمان همیشه ما را

درک کنندانجام چنین کاری حتی برای خودمان نیز غیر ممکن است .

اگر در روابط این مسائل در نظر گرفته شود زندگی روز بروز بر شما

بهتر و شیرین تر میشود .

فال

سلام دختر کولی بگیر فالم را           که عشق مثل همیشه گرفته حالم را    

به روی چشم غزل های من قدم بگذار  مگر

 که بشکنی این بغض دیر سالم را

مدام حسرت پرواز بر دلم جاریست           بگیر ای نفست گرم - زیر بالم را

طنین باد میان درختها پیچید                  و ریخت روی زمین سیبهای کالم را

قرار بود که سنگ صبور من باشی            قرار بود بپرسی حالم را

کسی که به پرسشم از دل نخواهد داد  مگر که چشم تو پاسخ دهد سوالم  را

دلت شکسته مباد بیا تماشا کن          شبانه های من -این گریه های لالم را

بیا که از نفست جان تازه میگیرم             بیا بهار من آسوده کن خیالم را

 

 

 

 

 

اگر نباشی تو

اگر نباشی تو  همه چیز طعم زهر خواهد داشت حتی عسلی که از همه به گل سرخ

نزدیکتر است .

اگر نباشی تو  از اینجا میروم و آسمان را هر چند شیرین و شفاف - با خود نمیبرم

و آنقدر دور میشوم که نسیمی از کنارم عبور نکند و چشمم به چشم ستاره ای

نیفتد .

اگر نباشی تو نه شعر میگویم و نه با ماهی ها حرف میزنم و فقط صبح تا شب

خاطرات صدف های شکسته را مرور میکنم

اگر نباشی تو گریه هم مرا سبک نمیکند و ابرهای مهربان هم نمیتوانند غباری

راکه بر دلم خواهد نشست بشوید  امشب از دلم برایت می نویسم

اگر نباشی تو چه خواب باشم چه بیدار  حتم دارم روزگار تکه کاغذی است

دور افتاده در گوشه خیابانی دراز خیابانی که پای هیچ عاشقی به آن باز نشده

است .

اگر نباشی تو چه در کنار پنجره بایستم چه در شبستانی نمور و بی نور بنشینم

اشتیاقی برای دیدن آفتاب ندارم 

دوری تو را بی تعارف و بی مبالغه بگویم   حتی به اندازه یک نفس کشیدن تاب

ندارم.

مرغ پنهان

حرف ها دارم - با تو ای مرغی که میخوانی نهان ازچشم-و زمان را با صدایت

می گشایی !

چه تو رادردی است   کز نهان خلوت خود می زنی آوا

ونشاط زندگی را از کف من میربائی ؟

در کجا هستی نهان ای مرغ !

زیر تور سبزه های تر           یا درون شاخه های شوق ؟

میپری  از روی چشم سبز یک مرداب   یا که میشوئی کنار چشمه ادراک بال وپر

هر کجا هستی     بگو با من

روی جاده نقش ردپائی نیست از دشمن .

آفتابی شو !         رعد دیگر پا نمیکوپد به بام ابر

مار برق از لانه اش بیرون نمی آید .

و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان  بر تن صحرا

روز خاموش است   آرام است 

از چه دگر میکنی پروا ؟

 

 

یا رب

یا رب ای درد آشنای من

اگر چه الطاف بیکرانت را پاسخی شایسته نداده ام

اما این نشان از سرکشی من نیست بلکه از ناتوانی من است

از سنگینی بار گناهانم شانه هایم فرو ریخته است

یارب  چشم از گناهانم بپوش و مرا از درگاهت ناامید مکن

چرا که کرم تو بس عظیم تر از انبوه گناهان من است

باز هم تو این

                   لحظه ها

                                  نه الان

                                                   لحظه به لحظه

 

                    به یادت خواهم بود

زندگی هدیه خدا به ماست  .

راهی که انتخاب میکنیم هدیه ما به خدا .

پس ببینید ه راهی رو انتخاب کردید.

وچه هدیه ای برای خدا دارید.

جک

به ترکه میگن جورابات چرا  یکیش آبیه یکیش قرمز

میگه :  والا نمیدونم  تو خونه هم یکی دارم همین جوریه

 

پلیس بین الملل اعلام کرد ؟ نشان بزرگ حاکم بزرگ میتی کومون

توسط قزوینیان به سرقت رفته است  مراقب باشید احترام نگذارید

 

رشتیه کتاب مینویسه . تموم که میشه رو صفحه اولش مینویسه

تقدیم به پدرم که بهترین دوست بابام بود

میدونید لرا ه جوری گوسفندا رو میشمارند  . . . . .پاهاشونو

میشمارند  تقسیم بر ۴

خوشبختی

گاهی بد نیست در مفهوم خوشبختی که در ذهن داریم تجدید نظر کنیم .آدمی

را میشناسم که معتقد به خوشبختی است چون با سعی و تلاش فراوان

بالاخره توانسته از عهده بدهکاریها و قرض هایش بر آید و برعکس کسی را میشناسم که غرق در

  پول است اما همیشه مینالد  و معتقد است که لذت واقعی را نچشیده  .البته او با پول صاحب

رفاه شده  اما الزاما آرامش نصیبش نشده چون شاید مفهوم خوشبختی را گم کرده یا نمیداند وعشق به

خدا و همنو.ع و عشق به زندگی در قاموس خوشبختی او جای ندارد .

به نظر من خوشبختی یعنی قدر داشته هایمان را دانستن  .خوشبختی در عشق و محبت نهفته

است خوشبختی در دستان زنی است که فارغ از کارهای روزانه باعشق دکمه پیراهن همسرش

را میدوزد یا گیسوان دخترش را میبافد .در دستان مردی ا ست که  با نان تازه وارد خانه میشود و بوی

خوش آن در فضای مهر انگیز خانه میپیچد .

بیائید مهرورزی و عاشق بودن رسم زندگی مان شود . فراموش نکنیم که ما فقط یکبار در مسیر

خوشبختی قرار داریم مبادا چشم باز کنیم و ببینیم به پایان خط زندگی رسیده وسختی ها و

ناملایمات مارا به بیراهه کشانده است .دریا هر قدر هم که طوفانی باشد ماهی هایی که در

عمق آن زندگی میکنند آرامش خود را از دست نمیدهند پس راه رسیدن به آرامش را در یابید.

همراه

تنها در بی چراغی شب ها میرفتم  - دستهایم از یاد مشعلها تهی شده بود

همه ستاره هایم به تاریکی رفته بودند  - مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد

لحظه هایم از طنین ریزش پیوندها پر بود   - تنها میرفتم  میشنوی ؟ تنها

من از شادابی باغ زمرد کودکی براه افتادم 

آئینه ها انتظار تصویرم را میکشیدند     درها عبور غمناک مرا میجستند

و من میرفتم  مرفتم تا در پایان خودم فرو افتم

ناگهان  تو از بیراهه لحظه ها  میان دو تاریکی به من پیوستی

صدای نفس هایم با طرح دوزخی اندامت در آمیخت : 

همه تپش هایم از آن تو باد    چهره به شب پیوسته !  همه تپش هایم

من از برگریز سرد ستاره ها گذشته ام  تا در خط های عصیانی پیکرت شعله گمشده را بربایم

دستم را به سراسر شب کشیدم    زمزمه نیایش در بیداری انگشتانم تراوید   خوشه فضا را

فشردم   قطره های ستاره در تاریکی درونم  درخشید و سرانجام  در آهنگ مه آلود نیایش تو را گم

کردم . میان ما سرگردانی بیابانهاست . بی چراغی  شب ها  بستر خاکی غربت ها  فراموشی

آتش هاست .    میان ما (هزارو یک شب   جست و جو هاست )

روش ساده درمان لکنت

اگر کودک شما دیر صحبت کند یا لکنت داشته باشد نباید نا امید شد و با زور و اسرار او را به

صحبت کردن واداشت زیرا باعث خستگی  ناامیدی و اضطراب وی شده و زمینه ساز اختلال گفتار

از نوع دیگری میشود .

باید با صبر و حوصله به او اجازه بدهیم به طور طبیعی به خاطر نیازهای غریزی شروع به صحبت

کند و در این راستا مهمترین عامل تشویق میباشد .

در صورتی که لکنت کودک وراثتی نباشد ؟

۱-به سخنان کودک با دقت گوش داده و اعتماد به نفس او تقویت شود

۲- باید به او آموخته شود که آهسته صحبت کند و از دستگاه صوتی خود آزادانه استفاده کرده و

کشش عضلانی موقع صحبت کردن ایجاد نکند.

۳- با صبر و حوصله و تشویق از کلمه های آسان شروع کرده وبا او تمرین کنید اگر باعث بهبودی

نشود  حداقل جلوی پیشرفتش گرفته میشود .

نکته  : هیچگاه کودکی که چپ دست است را به زور وادار به راست دست شدن نکنید  زیرا ممکن

است باعث لکنت شود .میان قسمتی از مغز که کنترل کارهای دست راست را بر عهده دارد و

با قسمت دیگر که کنترل کارهای سازمان تکلمی را بر عهده دارد  ارتباط نزدیکی وجود دارد و

اختلال در یکی وجب بی نظمی در دیگری می شود.بنابر این هرگز سعی نکنید کودک چپ دست

را راست دست کنید .

 

اختلالات تکلم

خاموشی و تاخیر در سخن گوئی اگر مدت آن بیش از ۴۲ ماه طول بکشد غیر

عادی محسوب شده و باید  پس از ریشه یابی  درمان شود .

هر گونه اختلال در دستگاه  تکلم میتواند از این منابع سرچشمه بگیرد .

۱-فلج عضلانی  ۲-کری ۳-کم هوشی ۴ -ضایعات و امراض مغزی

۵- اختلال در خود دستگاه تکلم

عامل اصلی ایجاد لکنت زبان در کودک ترس و وحشت  تشویش عقده ها

اختلالات روانی   عدم اعتماد به نفس  و..............

انواع لکنت زبان عبارتند از : 

کلونیک :تکرار تشنج آمیز  یک کلمه  مثل  ماماماما ..ن

تونیک : در این لکنت عضلات گویائی قبل از تکلم چند ثانیه تا یک دقیقه باز می

ایستد. 

کلونو تونیک :در واقع ترکیب کلونیک و تونیک میباشد که بر اثر برخورد نادرست

با فرد مبتلا به لکنت  ایجاد میشود.

سفر

پس از لحظه های دراز بر درخت خاکستری پنجره ام برگی رویید و نسیم سبزی

تاروپود خفته مرا لرزاند و هنوز من    ریشه های تنم را در شن های رویاها فرو نبرده بودم

که برا ه افتادم.

پس از لحظه های دراز سایه دستی روی وجودم افتاد و لرزش انگشتانش بیدارم کرد

و هنوز من پرتو تنهای خودم را در ورطه تاریک درونم نیفکنده بودم که به را ه افتادم.

پس از لحظه های دراز پرتو گرمی در مرداب یخ زده ساعت افتاد و لنگری آمدو رفتش رادر

روحم ریخت .و هنوز من

در مرداب فراموشی نلغزیده بودم  که براه افتادم

پس از لحظه های دراز یک لحظه گذشت:

برگی از درخت خاکستری وجودم فرو افتاد   دستی سایه اش را از روی وجودم بر چید

و لنگری در مرداب ساعت یخ بست

و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم که در خوابی دیگر لغزیدم

 

جهنم سرگردان

شب را نوشیده ام و بر این شاخه های  شکسته میگریم

مراتنها گذار                        ای چشم تبدار سرگردان!

مرا با رنج بودن تنها گذار .

مگذار خواب وجودم را پرپر کنم .

مگذار از بالش تاریک تنهائی سربردارم   و به دامن بی تارو پود رویاهایم بیاویزم

سپیده های فریب روی ستون های بی سایه رجز میخوانند

طلسم شکسته خوابم رابنگر  بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته .

او را بگو تپش جهنمی مست !

او را بگو:  نسیم سیاه چشمانت را نوشیده  ام

نوشیده ام که پیوسته نا آرامم.

جهنم سرگردان مرا تنها گذار